سه شنبه 87/2/17 :: ساعت 4:56 عصر
پنج شنبه 87/2/12 :: ساعت 4:43 عصر
پنج شنبه 87/2/12 :: ساعت 4:41 عصر
چهارشنبه 87/1/14 :: ساعت 6:54 عصر
چهارشنبه 87/1/14 :: ساعت 6:41 عصر
هر که باشد ز ماه فروردین
بود این ماه ،کام او شیرین
هر که اردیبهشت زاده شده
قسمتش سود و اتفاده شده
هر که باشد تولدش خرداد
می شود یا عروس و یا داماد
هر که ماه تولدش تیر است
سرنوشتش به دست تقدیر است
هر که مرداد آمده به وجود
می رسد تا حوالی مقصود
هر که آمد به ماه شهریور
می رود یک اداره دیگر
هر که در مهر آمده دنیا
می کند کار تازه ای پیدا
هر کسی مال ماه آبان است
به یک جشن خوب مهمان است
هر که باشد تولدش آذر
می شود زندگانیش بهتر
هر که باشد تولدش دی ماه
می رسد یک مسافر از راه
هر که در بهمن آمده دنیا
هدیه ای قسمتش شود ،زیبا
هر که اسفند آمده است
بی گمان اشتباه آمده است
چون که اسفند ماه بی پولی است
متفاوت ز ماه های معمولی است
چهارشنبه 86/12/29 :: ساعت 12:15 عصر
گل من
به هر بهانه تو از من بریده ای گل من
تو ساده تر ز من و دل ندیده ای گل من
دلم به خاطر خوش باوریم می سوزد
تو چون کبوتری، اما پریده ای گل من
چهارشنبه 86/12/29 :: ساعت 12:11 عصر
کــــــــاش می شــــــد عـطـــــر بــــــاران را چشـــــــید
خـط سبـــــــــــزی از رخ صحـــــــــــرا کشــــــــــید
کـــــــــاش می شــــــــد باغ را بیــــــــــدار کـرد
چشـــم نرگــــس را سـحــــــر هوشــــــیار دید
کــــــــاش می شـــــــد باز همـــــراه بــهـار
از پرســـــــتو گفـــــت از فوج ســـــــــوار
کــــاش می شــــد در حریم شــــعر ناب
پر گشــــود و رفــــت تا معنــــای آب
کـاش می شـد واژه ها ی خسـته را
واژه های بال و پر بشــکســته را
واژه های بی خیال از دردرا
ایـن خمـــار آلودگان ســرد را
یک به یک درجام می،تطهیرکرد
کــاخشان با شـعله ها تعمیـــر کرد
کـــاش می شـــد نیمــه خـــــــرداد را
آن تنـــــــــور آتـــــــــــش فریـــــــــــاد را
تــا ابــــــــد در ســــــــــینه ها افروختـــــــــن
دم زدن، آتــــــــش گـــــرفتــــــــن، ســـــوختــــــــن
چهارشنبه 86/12/22 :: ساعت 3:51 عصر
دیوانه ام ،تو عاشق در بند می خری؟
کوه غمم ،تو کوه دماوند می خری؟
صید کمند زلف تو هستم ،به من بگو
آیا غزال زخمی در بند ،می خری؟
من دلشکسته ی توام ای نازنین من
ساز شکسته را ،تو بگو چند می خری؟
ای بهترین ،اسیر شکر خنده ی توام
آیا اسیر را به شکر خند می خری؟
چون یوسفم به دست زلیخای عشق تو
هستی عزیز من و خداوند ،می خری؟
میل حرث نموده گیاه دل من
یک قطعه زان ،به خاطر پیوند می خری؟
یکشنبه 86/12/19 :: ساعت 6:32 عصر
آسمان چشم تو
در آسمان چشم تو، دیدم خودم را
رفتم به سوی چشمه بوسیدم خودم را
وقتی که بر می گشتم از سعی و صفایت
در مروه ی عشق تو ،فهمیدم خودم را
سکوت بی کران
دل من ،بار دیگر در شکست امتحان ماندی؟
ز همراهان جدا ماندی ،یقین از کاروان ماندی؟
خراب افتادخ ای در بستر تاریک خاکستر
زدی فریاد خواهش در سکوت بی کران ماندی؟
تک ستاره
از این حصار خسته ام ،دوباره آه می کشم
دوباره توی سینه ام نقش گناخ می کشم
به ذهن سبز عاشقم ،همیشه تک ستاره ای
در آسمان چشم تو ،هلال ماه می کشم
زنبیل آفتاب
اشکم شبیه خنده ی گل ها زلال بود
عشقم ز جنس معجزه ،خواب و خیال بود
زنبیل آفتاب تنم از عطش عشق پر است
افسوس وصل دوست ،امیدی محال بود
پنج شنبه 86/12/16 :: ساعت 5:43 عصر
چشمان من همواره بارانی ست
قصد سفر تا آسمان دارم
میل و هوای کهکشان دارم
در فصل سرد بی شکیبی ها
داغی به دل چون ارغوان دارم
از عشق او از من چه می پرسی
زخمی به سینه زان نشان دارم
چشمان من همواره بارانی ست
عشقی چو دریا بی کران دارم
ای کاش می دانستم آیا ، باز
سروی تناور بازوان دارم
افسوس او هرگز نمی داند
در بام عشقش آشیان دارد
با درد هجرانش چه می سازی؟
می میرم و صدها فغان دارم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ