جمعه 87/3/10 :: ساعت 8:25 عصر
کودک نجوا کرد: - خدایا با من حرف بزن.
مرغ دریایی آواز خواند.کودک نشنید ، سپس فریاد زد: - خدایا با من حرف بزن.
رعد در آسمان پیچید.اما کودک گوش نداد.کودک نگاهی به اطرافش انداخت و گفت:- خدایا بذار ببینمت.
ستاره ای درخشید ، ولی کودک توجه نکرد.
کودک فریاد زد: خدایا یه معجزه به من نشون بده.
یک زندگی متولد شد ، اما کودک نفهمید.
کودک با نا امیدی گریست. - خدایا با من در ارتباط باش.بذار بدونم اینجایی!
بنابراین خدا پایین آمد و کودک را لمس کرد، ولی کودک پروانه را کنار زد و رفت.

پنج شنبه 87/3/2 :: ساعت 11:42 صبح
یکشنبه 87/2/29 :: ساعت 6:16 عصر
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هرکه با ما بود از ما می گریخت
چند روزی است دلم دیدنی است
حال من از این و آن پرسیدنی است
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ حالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
شنبه 87/2/28 :: ساعت 7:31 عصر
شنبه 87/2/28 :: ساعت 7:25 عصر
سه شنبه 87/2/17 :: ساعت 4:56 عصر
پنج شنبه 87/2/12 :: ساعت 4:43 عصر
پنج شنبه 87/2/12 :: ساعت 4:41 عصر
چهارشنبه 87/1/14 :: ساعت 6:54 عصر
چهارشنبه 87/1/14 :: ساعت 6:41 عصر
هر که باشد ز ماه فروردین
بود این ماه ،کام او شیرین
هر که اردیبهشت زاده شده
قسمتش سود و اتفاده شده
هر که باشد تولدش خرداد
می شود یا عروس و یا داماد
هر که ماه تولدش تیر است
سرنوشتش به دست تقدیر است
هر که مرداد آمده به وجود
می رسد تا حوالی مقصود
هر که آمد به ماه شهریور
می رود یک اداره دیگر
هر که در مهر آمده دنیا
می کند کار تازه ای پیدا
هر کسی مال ماه آبان است
به یک جشن خوب مهمان است
هر که باشد تولدش آذر
می شود زندگانیش بهتر
هر که باشد تولدش دی ماه
می رسد یک مسافر از راه
هر که در بهمن آمده دنیا
هدیه ای قسمتش شود ،زیبا
هر که اسفند آمده است
بی گمان اشتباه آمده است
چون که اسفند ماه بی پولی است
متفاوت ز ماه های معمولی است
لیست کل یادداشت های این وبلاگ